تاريخ نشان مي دهد که او حدود ده سال عمرداشت که درجلسات بحث جدّ وبعدها جلسات درس پدر شرکت مي کرد، درحاليکه افراد شرکت کننده درآن جلسات همه ازافراد مسن ّ، جوان، ويابزرگسال بودند.
روزي وليد بن عبدالملک برامام وارد شد درحاليکه اوسرگرم تدريس وامام صادق(عليه السلام) نيزکه در سنين کودکي ياآغاز نوجواني بود درآنجا حضور داشت. وليد ازديدن اومتعجب شد وپرسيد اوبااين سن دراينجا چه مي کند؟ پاسخ شنيد که دانشجوي اين کلاس درس است.سؤالاتي ازامام صادق(عليه السلام) کرد وپاسخهائي مناسب شنيد وسرانجام چنين داوري کردکه او در آينده ازدانشمندان خواهد شد.
اسنادي نشان مي دهند که او درنوجواني درمحضر علمي پدر شرکت مي کرد وازدروس هيئت وجغرافيابهره مي گرفت وعظمت فکري خودرامتجلي مي ساخت.
بااینکه فردی کم سن وسال بود، در بین دیگر دانشجویان درخششی فوق العاده داشت وهمواره اورا فردی با ذخائر علمی وفکری بسیار می شناختند.
سن امام در محضر درس پدر
درخصوص تاريخ ورود اوبه مدرسه پدرش امام محمدباقر (عليه السلام) چند روايت وجود دارد.
بعضي ميگويند که درسن سه سالگي وارد مدرسه پدرش شد، بعضي گفته اند که درسن پنج سالگي واردمدرسه پدرش گرديد.
يکي ازمورخين باسم ابن ابي زِندَقه درکتاب خودباسم اختصار مي گويد که حضرت جعفرصادق (عليه السلام) درسن ده سالگي درمحضر درس پدرش محمد باقر (عليه السلام) حضور بهم مي رسانيد.
قبل از آن تاريخ ،حضرت محمدباقر (عليه السلام) پسرش رادرس مي داد اماوي درمحضر درس پدرش که معدودي ازطلاب درآن جمع مي شدند حضور بهم نمي رسانيد.
تمام مورخين متفق القول هستند که حضرت صادق(عليه السلام) درده سالگي درمحضر درس پدرش حاضر شد. محضر درس حضرت امام باقر(عليه السلام) يک مدرسه عالي بود وآنهائي که درمدرسه درس مي خواندند، علوم عالي آن زمان رافرامي گرفتند .
لذا تحصيلات عالي حضرت صادق(عليه السلام) ازده سالگي آغاز گرديده است واين براي يک پسر باهوش که داراي حافظه قوي باشد،غيرعادي نيست.
داستانهای از حضور امام صادق (عليه السلام) در محضر درس پدر
کره جفرافيايي
درسال 91هجري که امام صادق(عليه السلام) همچنان درمحضر تدريس پدر حضور بهم مي رسانيد، واقعه اي جديد براي حضرت اتفاق افتاد که براي او اهميت داشت، وآن اين بود که يکي از مريدان وشاگردان حضرت امام باقر(عليه السلام) که ازمصر مراجعت ميکرد، يک کره جغرافيائي راکه باچوب، وبهتر آن است که بگوئيم باخاک چوب ساخته بودند به ارمغان آورد ... ادامه داستان
سفر خليفه اموي به مدينه
مسافرت خليفه اموي به مدينه بيشتر براي ديدن مسجد آن شهر بود ومي خواست مشاهده کند که دستور وي براي وسعت دادن به آن مسجد چگونه اجرا شده است . حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) درآن روز هم مثل روزهاي ديگر غيرازجمعه، درمسجد مشغول درس دادن بود وحضرت امام جعفرصادق(عليه السلام) هم درمحضر درس پدر حضور داشت
شرکت درکارهاي تعميرات مسجد
وليد بن عبدالملک درسال سوم خلافت يعني درسال 88 هجري تصميم گرفت که مسجد جامع مدينه را وسعت بدهد. آن مسجد راقبل از آن تاريخ يک بار وسعت داده بودند بدون اينکه خانه زنهاي پيغمبر اسلام ( صلي الله عليه وآله ) را که همه درمسجد بود ويران کنند .
بعضي از زنهاي پيغمبربعد از فوت او با کمک هاي مؤثر خلفاي راشدين خانه ابتياع کرده از مسجد رفته بودند ولي بعضي ديگر مثل دوران حيات پيغمبراسلام ( صلي الله عليه وآله ) درمسجد مي زيستند . درسال 88هجري آخرين زن پيغمبر که درمسجد زندگي مي کرد ازآنجا رفت يا اينکه زندگي را بدرود گفت.
چون ديگر مانعي براي توسعه مسجد مدينه وجود نداشت ، خليفه اموي به عمربن العزيز حاکم مدينه امر کرد که خانه تمام زن هاي پيغمبر را درمسجد ويران کند وقسمتي ازخانه هاي اطراف راهم خريداري نمايد تا اين که مسجد بوسعت چهل هزار ذرع مربع برسد ودويست ذرع طول ودويست ذرع عرض داشته باشد . عمربن عبدالعزيز به معمار ايراني که متصدي وسعت دادن مسجد بود گفت: من براي حضرت امام باقر(عليه السلام) که درمسجد تدريس مي کند، خيلي قائل به احترام هستم وکارگران تو بايد طوري رفتار بکنند که محضر درس آن حضرت تعطيل نشود . روزي که شروع به تجديد بناي مسجد مدينه کردند، حضرت امام صادق(عليه السلام) يک طفل پنج ساله بود واگر تاريخ تولد اوطبق بعضي از روايات سال 80 هجري باشد درآن تاريخ هشت سال ازعمرش مي گذشت که به پدرش گفت: من بايد درکارهاي ساختمان اين مسجد شرکت کنم . پدرش به او گفت: توکودکی هستي ونمي تواني درکارهاي بنائي شرکت کني . حضرت امام صادق(عليه السلام) جواب داد من ميل دارم که مثل جدم پيغمبر ( صلي الله عليه وآله ) ، درکارهاي ساختمان اين مسجد شرکت نمايم.
حضرت محمد باقر(عليه السلام) هم موافقت کرد که پسرش درکارهاي بنائي شرکت نمايد .
اماشرکت حضرت جعفر صادق(عليه السلام) درکارهاي بنائي شکلي غير ازبازي داشت و او به اندازه جثه کوچک وتوانائي محدودش به کارگران در بنائي کمک مي کرد وديده شد که کودکان به مسجد آمدند واو را براي بازي درخيابان مسقي دعوت کردند، نپذيرفت وگفت ميخواهم درمسجد کار بکنم. غير ازمواقع درس وکارکردن درمسجد ،حضرت امام جعفرصادق(عليه السلام) درخيابان مسقي که گفتيم خانه پدرش کنار آن قرارداشت باهمسالان خودبازي مي کرد.
کره جفرافيايي
درهمان سال نود هجري وبه روايتي درسال بعد ، حضرت امام صادق(عليه السلام) درمحضر درس پدر حضور بهم رسانيد.
تمام مورخين متفق القول هستند که حضرت صادق(عليه السلام) درده سالگي درمحضر درس پدرش حاضر شد. محضر درس حضرت امام باقر(عليه السلام) يک مدرسه عالي بود وآنهائي که درمدرسه درس مي خواندند، علوم عالي آن زمان رافرامي گرفتند .
لذا تحصيلات عالي حضرت صادق(عليه السلام) ازده سالگي آغاز گرديده است واين براي يک پسر باهوش که داراي حافظه قوي باشد،غيرعادي نيست.
درسال 91هجري که امام صادق(عليه السلام) همچنان درمحضر تدريس پدر حضور بهم مي رسانيد، واقعه اي جديد براي حضرت اتفاق افتاد که براي او اهميت داشت، وآن اين بود که يکي از مريدان وشاگردان حضرت امام باقر(عليه السلام) که ازمصر مراجعت ميکرد، يک کره جغرافيائي راکه باچوب، وبهتر آن است که بگوئيم باخاک چوب ساخته بودند به ارمغان آورد.
آن کره آسماني اولين شکلي بود که امام صادق(عليه السلام) ازآسمان مي ديد، وبااينکه درآن موقع بيش از يازده سال ازعمرش نمي گذشت (اگر تاريخ تولد او را 80هجري بدانيم) برآن کره ودرنتيجه برجغرافياي بطلميوس ايراد گرفت وگفت: خورشيد سالي يک مرتبه اطراف کره زمين مي گردد وخط سير آن، دوازده برج است ودرهريک ازبرج ها سي روزجای دارد ومدت سي روز طول مي کشد تااينکه يک برج را بپيمايد ووارد برج ديگر شود.
پس چراخورشيد شب ازنظر ماناپديد مي گردد وهرصبح طلوع مي نمايد و اگر در هربرج سي شبانه روز جایگاه دارد بايستي ما پيوسته آن را ببينيم.
ايراد آن پسر بچه يازده ساله وارد بود وشخصي که کره آسماني رابه ارمغان آورده بود گفت:
بطلميوس مي گويد که خورشيد داراي دوحرکت مي باشد يکي حرکتي است که درمنطقه البروج دارد وسالي يک مرتبه ازدوازده برج مي گذرد واطراف زمين مي گردد وحرکت دوم خورشيد، حرکتي است که در پيرامون کره زمين مي نمايد ودرهرشبانه روز يک مرتبه اطراف زمين مي گردد ودرنتيجه هربامداد، ما طلوع وهرشامگاه ، غروب آنرا مي بينيم .
حضرت امام صادق(عليه السلام) گفت: امکان ندارد که اين دوحرکت باهم جفت شود. چون درحاليکه خورشيد درمنطقه البروج مشغول گردش اطراف زمين است چگونه آن را ترک مي کند تااين که اطراف زمين گردش نمايد.
آورنده ارمغان گفت: خورشيد درشب منطقه البروج راترک ميکند تااين که دورزمين بگردد وبتواند بامداد ازمشرق زمين طلوع کند.
حضرت جعفرصادق(عليه السلام) گفت: بنابراین، آفتاب فقط روزها درهريک ازبرجهاي دوازده گانه است وشب ها درآنجا نيست چون در موقع شب بايستي بقول تو آنجا راترک نمايد ودورزمين بگردد تااين که بتواند بامداد ديگر ازمشرق طلوع نمايد پس چرادرموقع شب ماخورشيد را نمي بينيم.
آورنده ارمغان گفت من بدرستي نمي دانم چرا مادرموقع شب خورشيد را نمي بينيم وشايد حجابي روي خود مي اندازد تااين که ديده نشود!
زماني که امام صادق(عليه السلام) آن کره آسماني راديد تقريباً پانصد وشصت سال اززمان مرگ بطلميوس مي گذشت وتا آن موقع کسي بفکر نيفتاده بود که ايرادي برآن بگيرد وبپرسد چگونه آفتاب که بقول بطلميوس درهربرج ،سي روز سفرمي کند تااينکه اطراف زمين بگردد هرشبانه روز يک مرتبه مکان وخط سير خودرا عوض مي نمايد ودور زمين مي گردد.
درمدت پانصد وشصت سال که ازمرگ بطلميوس مي گذشت، کسي به فکر نيفتاد که برهيئت اوايراد بگيرد وبگويد که گردش آفتاب بدورکره زمين با خروج ازمنطقه البروج ازلحاظ عقلائي قابل قبول نيست ويک پسر يازده ساله متوجه شد که سيستم نجومي بطلميوس مورد ايراد مي باشد ونمي توان آن را پذيرفت.
اولين کسي که برآن نظريه ايراد گرفت حضرت امام صادق(عليه السلام) درمحضر درس پدربود وگفت که نظريه نجومي بطلميوس ازلحاظ عقلائي قابل قبول نيست.
سفر خليفه اموي به مدينه
مسافرت خليفه اموي به مدينه بيشتر براي ديدن مسجد آن شهر بود ومي خواست مشاهده کند که دستور وي براي وسعت دادن به آن مسجد چگونه اجرا شده است .
حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) درآن روز هم مثل روزهاي ديگر غيرازجمعه، درمسجد مشغول درس دادن بود وحضرت امام جعفرصادق(عليه السلام) هم درمحضر درس پدر حضور داشت . خليفه بعد ازورود به مسجد، ازوسعت آن ابراز رضايت نمود وآنگاه وارد شبستان مسجد شد که جلسه درس حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) بود .
درس به مناسبت ورود وليد قطع شد ولي او از حضرت امام محمد باقر(عليه السلام) درخواست کرد که به درس ادامه بدهد وازقضا درآن روز جغرافيا درس مي دادند ووليد که اطلاع ازآن علم نداشت با دقت سخنان استاد را مي شنيد ونتوانست ازحيرت خودداري کند وازحضرت امام محمد باقر(عليه السلام) پرسيد اين چه علمي است که تدريس مي کني ؟
استاد گفت: علم جغرافيا وهيئت مي باشد .
وليد پرسيد اين علم راجع به چه بحث مي نمايد .
حضرت محمد باقر(عليه السلام) جواب داد راجع به وضع زمين وستارگان آسمان بحث مي نمايد .
وليد تا آن موقع حضرت جعفر صادق(عليه السلام) رانديده
بود وقتي چشمش به او افتاد ازحاکم مدينه پرسيد اين طفل دراينجا چه مي کند ؟ عمربن عبدالعزيز جواب داد: او پسر محمدباقر(عليه السلام) مي باشد وجزو دانشجويان است ومثل ديگران تحصيل مي نمايد.
وليد پرسيد چگونه اين کودک مي تواند ازدرس هاي اين مجلس استفاده نمايد.
حاکم مدينه گفت: استعداد اين کودک براي تحصيل ازتمام کساني که دراينجا درس مي خوانند زيادتر است .
وليد حضرت جعفر صادق(عليه السلام) را فراخواند ووي به خليفه نزديک شد ووليد بادقت اورانگريست وبعد گفت اين هنوز يک کودک است، چگونه مي تواند دراينجا تحصيل کند.
عمر بن عبدالعزيز گفت: خوب است که خليفه اورا آزمايش کند تااينکه بداند که اين کودک ازدانشمندان مي باشد .
خليفه ازاو پرسيد اسمت چيست ؟
کودک جواب داد اسم من جعفر است .
خليفه پرسيد: جعفر آيا مي تواني بگوئي « صاحب المنطق » که بود ؟ حضرت امام جعفرصادق (عليه السلام) بيدرنگ جواب داد : « ارسطو» وشاگردانش به او اين لقب را داده بودند .
خليفه پرسيد : آيا مي تواني بگوئي ( صاحب المعز) که بود .
حضرت جعفر صادق(عليه السلام) جواب داد : اين اسم يک شخص نيست بلکه اسم دسته اي از ستارگان است که به اسم ( ممسک الاعنه) هم خوانده مي شود خليفه که بيشتر دچار حيرت شده بود، پرسيد آيا مي داني که ( صاحب السواک) که بود .
حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام) جواب داد: (صاحب السواک) عنوان ( عبدالله بن مسعود) بود که قسمتي ازخدمات جدم حضرت رسول الله (صلي الله عليه وآله) رابرعهده داشت . وليد بن عبدالملک چند بار گفت: مرحبا وخطاب به امام محمد باقر(عليه السلام) اظهار کرد این پسر تو، از بزرگترین دانشمندان دنیا خواهد شد.
پیش بینی وليد بن عبدالملک درمورد حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام) درست درآمد و او نه فقط يکي از دانشمندان برجسته بلکه برجسته ترين دانشمند عصرخود شد .
منابع:
به نقل از کتاب احياگر تشيع
به نقل از کتاب مغز متفکر جهان شيعه
|
امتیاز مطلب :
|
تعداد امتیازدهندگان :
|
مجموع امتیاز :